به گزارش مشرق، «ماشاءالله ذراتی » در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
سرعت تغییر و تحولات در منطقه غرب آسیا بیش از هر زمان دیگری، پیچیدگیها، فرصتها و تهدیدات نوینی را پدید آورده است. سیاستهای واقعگرایانه و منطقی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر ارزش و کرامت انسانی رفتهرفته اثرات و جلوههای خود را نمایان میکند تا آنجا که «کیسینجر» نسبت به ظهور امپراتوری ایران هشدار میدهد و «المریخی» وزیر مشاور دولت قطر در مقابل تحریمکنندگان این کشور، علنا ایران را دولتی «شریف» توصیف میکند. روی دیگر سکه افزایش نفوذ ایران که تاثیر و تاثرات متقابل بر یکدیگر دارد، افول و کاهش نفوذ ایالات متحده آمریکا در منطقه است.
مهمترین طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه که همان «پلن آ» یا خاورمیانه بزرگ بود با شکست مواجه شد. بر اساس این طرح قرار بود منطقه درگیر جنگهای مذهبی شیعه و سنی شده و در نهایت برای حل و فصل این درگیریها مرزبندیهای جدیدی در منطقه اعمال شود؛ نقش اصلی انجام این طرح هم بر عهده گروههای تکفیری بویژه داعش قرار داشت.
تکرار مکرر کلیدواژه «جنگهای ۳۰ ساله» توسط استراتژیستها و مقامات غرب و آمریکا گواه آشکاری است بر پیچیدگی و اهمیت این طرح نزد طراحان آن. در یک نمونه «ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشتی در روزنامه فایننشالتایمز در ماه مارس ۲۰۱۵ نوشت: «خاورمیانه در حال تجربه چیزی است که به گمان من نسخه مدرنی از جنگهای ۳۰ ساله در درون و فراتر از مرزها با انگیزههای سیاسی و دینی است». «جان کری» وزیر وقت خارجه آمریکا نیز دسامبر ۲۰۱۵ در یک مصاحبه با نشریه آمریکایی «نیویورکر» گفت: «خاورمیانه در آستانه جنگ ۳۰ ساله قرار گرفته است!»
در حین اجرای «پلن آ»، ایالات متحده به بهانه مبارزه با داعش در حال آمادهسازی «پلن ب» خود؛ آموزش و تسلیح گروههای کرد در منطقه بود تا اگر نقشه اول با شکست مواجه شد به سرعت بتواند نقشه دوم را اجرا کند.
امروز دیگر برای ایالات متحده و اسرائیل محرز شده نقشه اول با شکست مواجه شده و بزودی کار گروههای داعش و القاعده در سوریه و عراق و لبنان پایان خواهد یافت. شکست زودتر از موعد و حدتصور نقشه آمریکا و صهیونیستها در منطقه و هراس و کینه روزافزون آنها از پیروزیهای جریان ضد داعش و نفوذ ایران در منطقه آنان را بر آن داشت پلن دوم خود را که جهت فعالسازی هنوز به بلوغ کامل نرسیده بود اجرا کنند.
همهپرسی کردستان عراق پلن دوم آمریکا و رژیم صهیونیستی در جهت تقسیم کشورهای منطقه است که مرحله جنینی را طی کرده اما هنوز به بلوغ و آمادگی کامل جهت اجرا نرسیده بود، لذا در نهایت این طرح آمریکایی - صهیونیستی نیز شکست خواهد خورد.
نکته جالب اینجاست که در هر دو طرح، آمریکا و رژیم صهیونیستی بیش از پیش نفوذ منطقهای خود را از دست دادند. طرح اول - جنگهای ۳۰ ساله - باعث همگرایی و اتحاد بیشتر محور ایران- عراق- سوریه و در مرحله بعد ورود روسیه و همگرایی بیشتر روسها با این محور شد. در طرح دوم تقسیم منطقه نیز آمریکا و اسرائیل بازنده میدان هستند؛ چه اینکه با اجرای طرح دوم، ترکیه نیز به محور ایران –روسیه – عراق - سوریه نزدیکتر و همگراتر شد.
همگرایی و همکاری سریع ایران و ترکیه پیرامون همهپرسی استقلال کردستان نیز فراتر از حدتصور و پیشبینی اسرائیل و آمریکا بود تا آنجا که «سیما شاینه» که به اقرار روزنامه «یدیعوت آحارانوت» از تحلیلگران ارشد موساد است ۵ مهرماه در یادداشتی در مرکز مطالعات امنیت اسرائیل با اشاره به بهبود روابط روسیه و ترکیه با ابراز نگرانی شدید از پیامدهای نزدیکی ترکیه و ایران برای اسرائیل، تاکید کرد توسعه روابط میان ایران و ترکیه، مناقشه میان آنکارا و تلآویو را وخیمتر کرده و از نفوذ اسرائیل در منطقه میکاهد.
«عاموس گیلعاد» ژنرال ذخیره ارتش اسرائیل نیز ۱۰مهرماه ضمن مخالفت با آشکار شدن حمایتهای علنی تلآویو از کردستان و دقت در گام برداشتن با چراغ روشن در این مسیر به صراحت گفت: «مطمئن نیستم کردها به حمایتهای علنی ما نیاز دارند؛ این مساله موجب اتهام علیه ما مبنی بر این میشود که حامی کردها و همهپرسی آنها هستیم. این امر موجب میشود گفته شود ما تهدیدی علیه ایران، ترکیه، سوریه و عراق هستیم و این موضوع ممکن است موجب اتحاد آنها علیه ما شود. اتحادی که به سادگی میسر خواهد بود».
از سوی دیگر رفتار غیرصادقانه و مزورانه آمریکا با ترکیه در موضوعات مهمی چون کودتای نافرجام در ترکیه و عدم تحویل گولن به ترکیه توسط آمریکا، اتهام پولشویی آمریکا به برخی مقامات سابق ترکیه و تسلیح کردهای سوریه به سلاحهای سنگین بهرغم مخالفتهای ترکیه، منجر به بیاعتمادی بیش از پیش ترکیه به واشنگتن و تغییر زاویه نگاه ترکیه به مسائل منطقه شده است. همکاری ترکیه با ایران و روسیه در مذاکرات آستانه و تحولات سوریه گواهی بر این تغییر رویکرد است. اظهارات مهم اردوغان پس از بازگشت از تهران بیشتر و بهتر گویای نگاه جدید ترکیه به منطقه است: «میکوشند ما را از داخل و خارج محاصره کنند.
چون پیراهنی را که برای ما دوخته شده بود پاره کرده و دور انداختیم، هدف قرار میگیریم (اشاره به کودتای نافرجام). این جغرافیای قدیمی که ما نیز در درون آن قرار گرفتهایم، دوره بسیار حساسی را سپری میکند. اهدافی که در این دوره تعقیب میشود نیز عبارت است از تجزیه کن، تقسیم کن و سپس حکومت کن. این روش بار دیگر در منطقه ما به کار گرفته شده است».
در ضلع دیگر، روسیه در راستای گسترش نفوذ منطقهای خود کوشیده است با نمایش قدرتی قابل اتکا و اعتماد و توجه به خط قرمزهای متناقض کشورهای منطقه و بر اساس احترام متقابل، به بهترین نحو از کاهش نفوذ منطقهای آمریکا بهرهبرداری کند. گسترش روابط با ترکیه و حتی فروش «اس۴۰۰» به این کشور تا نخستین سفر یک پادشاه سعودی - نزدیکترین متحد آمریکا در منطقه - به مسکو و قراردادهای انرژی و نظامی با عربستان به رغم تحریمهای آمریکا علیه روسیه، همگی پیامهای آشکار و مهمی است که حکایت از افول بیش از پیش آمریکا در منطقه و افزایش بیاعتمادی به آمریکا دارد.
این تغییرات به نحوی آشکار است که خبرنگاری از سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پرسید: «پادشاه عربستان سعودی به مسکو سفر کرد و همزمان، رئیسجمهور ترکیه هم به تهران رفت. هر دوی آنها متحدان پایدار آمریکا هستند؛ آیا شما احساس نمیکنید متحدان آمریکا دارند به نوعی از این کشور جدا میشوند و به سمت کشورهای دیگر میروند تا شاید، ائتلافهای جدید تشکیل بدهند؟» و خانم سخنگو پاسخ میدهد: «این دیپلماسی است».
البته این نکته مهم را باید در نظر داشت که محور آمریکایی - صهیونیستی کماکان نفوذ خود را داشته و نباید در کوتاهمدت انتظار نتایج و تغییر رفتارهایی بیش از این را داشت. آنچه مشخص است باید با کنترل و نظارت مستمر بر الگوی رقابت- همکاری ایران، روسیه و ترکیه در کنار افول ایالات متحده، روند صعودی همکاریها را ادامه داد. به قول نشریه «فارین پالیسی» آمریکا، وای از روزی که مثلث ایران، روسیه و ترکیه شیرینی این همکاری و رفاقت سهگانه را بچشند!